صدای زنگ خونه بود، تو این اوضاع کرونا کی می تونست باشه!

ما که منتظر مهمون نبودیم!

آهان آقای پستچی.

همون کتابی رو آورده بود که قرار بود روز تولد حضرت زینب سلام الله علیها بهتون معرفی کنم.

ولی خب دیر به دستم رسید.

کتاب زینب سلام الله علیها فریاد فرمند

عکس کتاب رو هم براتون میذارم.

حالا چی این کتاب داره که اون رو ممتاز می کنه.

اینکه حاصل زحمت ۲۵ ساله ی یک نویسنده ی مسیحی هست.

متن کتاب رو که میخونم به عنوان یک شیعه اشک حسرت میریزم که یک فرد مسیحی این چنین ذوب در محبت بانوی کربلا شده و من …

توصیه می کنم مطالعه این کتاب رو از دست ندین.

قسمتی از ابتدا و انتهای کتاب رو گذاشتم.

ببینید آیا سرودی عاشقانه نیست؟!

خوشتر آن باشد که سر دلبران

گفته آید در حدیث دیگران

آغاز کتاب

پایان کتاب

   چهارشنبه 3 دی 1399نظر دهید »

دوره تهران برگزار می شد. تازه یزد رو رد کرده بودیم. باید سریع خودمون رو به تهران می رسوندیم. گوشی زنگ خورد و اطلاع دادن دوره با دو روز تاخیر شروع میشه. دو راهی اصفهان بودیم با بچه‌ها تصمیم گرفتیم دو روزی که وقت داریم رو بریم اصفهان. اما خب چون بدون برنامه ریزی بود هر هتلی که تماس گرفتیم گفتن از قبل رزرو شده. بالاخره یه هتل تو نجف آباد جای خالی داشت و آدرس داد و قرار شد بریم اونجا.

نجف اباد اسم آشنایی بود ولی یادم نیمد کجا شنیدم. کمی که تو کمربندی پیش رفتیم صدای نق زدن بچه‌ها بلند شد که ما میخوایم بریم اصفهان رو ببینیم شما که دارین از اصفهان دور میشین و… . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. با هر ترفندی بود راضی شون کردیم که امشب رو نجف آباد بخوابیم و فردا رو کلا بریم اصفهان. وارد نجف آباد که شدیم راز آشنایی اسم این شهر خودنمایی کرد بنرهای عکس شهید حججی و شهید حاج احمد کاظمی زینت بخش این شهر شده بود. تازه یادم افتاد که نجف آباد زادگاه این دو شهید بزرگوار هست.

یادمان قشنگی برای شهدا درست کرده بودن. در یک فضای سرسبز و زیبا، خوش هوا و دلپذیر، در دل یک پارک گلزار شهدای نجف آباد دل همه مان را صفا داده بود. اصلا فکر کردیم شاید باید همه چیز دست به دست هم می داد که به قول حضرت آقا حجت زمانه در این زمان را زیارت کنیم.

وارد یادمان که شدیم قبر حاج احمد آقای کاظمی رو زیارت کردیم و بعد وارد مکانی سر پوشیده شدیم که قبر شهید حججی اونجا واقع شده بود سقف رو با سربند به رنگ پرچم تزیین کرده بودن. یه گوشه هم با چای و شیرینی پذیرایی می کردن و منتهای خوشبختی آن شب ما لحظه ای بود که دست بر مزار این شهید عزیز گذاشته بودیم و فاتحه می خواندیم.

آخر هفته ۱۸ مرداد دومین سالگرد شهادت شهید حججی بود اما ما باید به کلاس می رسیدیم امیدوارم هر کس که به این سالگرد میره و یاد این شهید و قهرمان های دیگه این شهر رو گرامی می داره مثل ما حسابی بهش خوش بگذره.

   چهارشنبه 16 مرداد 1398نظر دهید »

آقا جان. ببخش مرا

گاهی که شما را صدا می زنم. 

گاهی که یا جواد الائمه می گویم.

امیدم به باب الجواد است.

گاهی دلم می خواهد شفیع ام شوید پیش حضرت رضا بابای عزیزتان  شاید باب الجواد نصیبم شود

خب چه می شود کرد

ما ایرانی ها هستیم و یک امام رضا 

ایام حج هم که می رسد بیشتر امام رضایی می شویم. محرم وصفر هم. اربعین و فاطمیه هم.

آخر ما از باب الجواد که وارد می شویم اذن دخول قبه سبز نبوی را هم می خوانیم، اذن دخول ایوان نجف را، بین الحرمین کربلا را، پنجره های بقیع را، کاظمین و سامرا را.

همه را در حرم امن امام رضا از دور زیارت می کنیم وقتی که ختم جامعه را در کنج ایوان طلا بر می داریم.

آری دلم هوای باب الجواد کرده یا امام جواد.

   پنجشنبه 10 مرداد 1398نظر دهید »
مزرعه آفتابگردان

جمعه بود. برای تفریح به باغ های اطراف شهر رفتیم. مزرعه آفتابگردان زیبایی توجه مان را جلب کرد. از صاحب باغ اجازه گرفتیم که در گوشه ای از باغ که چیزی کاشته نشده بود فرش بیاندازیم و بچه ها در مزرعه چرخی بزنند.

زیبایی گل های آفتابگردان با غروب آفتاب بسیار خیره کننده و جذاب بود. کم کم یک ستاره هم در آسمان آبی پیدا شده بود.

بچه ها کنار گلهای زرد آفتابگردان ایستادند و چند عکس یادگاری گرفتند.

بعضی از گل ها را با پارچه پوشانده بودند. پسرم پرسید: چرا سر بعضی از گل ها را پوشانده اند.

گفتم: وقتی که آفتابگردان ها محصول می دهند و تخمه های آن نمایان می شوند، گنجشک ها و بعضی دیگر از پرندگان به آن ها نوک می زنند و محصول باغبان را بی کیفیت می کنند. پس باغبان با پوشاندن گل ها آن ها را از گزند پرندگان حفظ می کند.

جواب او را که دادم با خودم به این فکر می کنم که حجاب هم برای خانم ها همین حکم را دارد و ما از این حفاظت و پاسداری حجاب غافل مانده ایم.

نوشته شده توسط: فاطمه درویشی


موضوعات: دست نوشته, تلنگر
   یکشنبه 21 مرداد 1397نظر دهید »

آیا اعتقاد شیعه به توسل و شفاعت شرک در دین است؟

پاسخ:

ادامه »

کلیدواژه ها: توسل, شرک , شفاعت
   جمعه 5 مرداد 1397نظر دهید »

تکانمان می دهد شاید بیدار شویم

مادری مهربان بود وقت بیداری کودک دلبندش شده بود دست نوازش بر سرش کشید، بیدار نشد. رویش را بوسید، بیدار نشد. با نوای گرم مادرانه صدایش زد، بیدار نشد.

ادامه »

   دوشنبه 1 مرداد 1397نظر دهید »

حضرت معصومه سلام الله علیها از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد.

نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و پرسیدن پرسش‌هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم علیه السلام در مسافرت بود، پرسش‌های خود را به حضرت معصومه سلام الله علیها که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند.

ادامه »

   شنبه 23 تیر 1397نظر دهید »
ازدواج نکردن حضرت معصومه

چرا حضرت معصومه ازدواج نکرد؟
یکی از سوالاتی که در مورد بانو حضرت معصومه مطرح می شود این است که ایشان در زمان فوت حدود بیست و هشت ساله بودند با توجه به استحباب ازدواج و صاحب فضل بودن ایشان،آیا دلیل خاصی برای ازدواج نکردن این بانو وجود داشته است؟

ادامه »

   جمعه 22 تیر 1397نظر دهید »
بقیع رفته ای؟

بقیع رفته ای؟
عازم سفر حج بودیم. شنیده بودم اولین نگاه که چشمتان به خانه کعبه افتاد برای فرج مهدی زهرا دعا کنید. چند روزی بود دغدغه ام شده بود که من همیشه برای خواسته های خودم برای فرج دعا کرده بودم دوست داشتم این بار را با اخلاص درخواست ظهور مولایم را داشته باشم.

ادامه »

   دوشنبه 18 تیر 1397نظر دهید »

چرا شیعیان به زیارت اهل قبور می روند؟این نوعی بدعت در دین نیست؟

پاسخ:

زیارت قبور چند اثر دارد:

در روایات تاکید شده که به زیارت اهل قبور بروید تا یادآور مرگ برای شما باشد.

ادامه »

   جمعه 15 تیر 1397نظر دهید »