سخنران مراسم حرف می‌زد. خوب هم حرف می‌زد. اما روز اول ماه محرم، همه مشکی‌پوش نشسته بودیم. دلم روضه می‌خواست. دلم یک زیارت می‌خواست که جگرم را حال بیاورد.

با خودم گفتم هر چه باشد بودنم در خانه شهید و گوش دادن به حرف‌های سخنران هم خالی از لطف نیست. اصلا هیچ وقت از این خانه دست خالی بیرون نرفته بودم. پس شاید روزی امروزم در همین صحبت ‌ها بود. 

حواسم را جمع کردم. سخنران کلامی از امیر بیان را شرح می‌داد. رسید به اینکه زیبایی انسان در حلم و بردباری اوست. 

در فکر فرو رفتم. آیا من زیبا بودم؟ از آن به بعد هر جمله‌ای که گفت، از خودم سوال کردم. بعضی از سوالات را جوابی خوبی نداشتم که بدهم. مثلا وقتی که گفت:«گاهی وقتا خدا امتحان‌مون می‌کنه. اون وقتاس که باید خودمون رو نشون بدیم» 

رزقم را گرفته بودم. می‌خواستم زیباتر بشوم… 

کلیدواژه ها: حلم, زیبایی, شهید هاشمی, صبر

موضوعات: داستان, تلنگر, حدیث
   سه شنبه 27 تیر 1402نظر دهید »

🔻 قالَ الکَاظِمُ عَلَیهِ‌السَّلَامُ:

«اِسْتَأْذَنَ أَعْمَى عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا‌السَّلاَمُ فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ رَسُولُ‌اللَّه صَلَّى‌اللَّه‌عَلَيْهِ‌وَ‌آلِهِ لَهَا لِمَ حَجَبْتِيهِ وَ هُوَ لاَ يَرَاکِ فَقَالَتْ عَلَيْهَا‌السَّلاَمُ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَانِی فَإِنِّی أَرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ فَقَالَ رَسُولُ‌اللَّهِ صَلَّى‌اللَّه‌عَلَيْهِ‌وَ‌آلِهِ أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنِّی.»


✍️ شخص نابینایی از حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) اجازه خواست تا به حضور ایشان برود و با حضرت صحبت کند؛ حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) اجازه دادند ولی در طول ملاقات [با این‌که آن مرد، نابینا بود ولی]، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) حجاب داشتند.

🔸 پيامبر خدا (صلّى‌اللّٰه‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم) به ایشان فرمودند: «چرا حجاب داشتی در‌حالی‌که او تو را نمی‌بیند.»

🔹 حضرت فاطمه (علیها‌السّلام) فرمودند: «اگرچه او مرا نمی‌بیند، [ولی] من که او را می‌بینم و او [نیز] بوی مرا استشمام می‌کند.»

🔸 رسول‌خدا (صلّى‌اللّٰه‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم) فرمودند: «شهادت مى‌دهم كه تو پاره‌اى از وجود من هستى.»

النوادر، ج۱، ص۱۳

بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۳۸


موضوعات: مناسبت ها, حدیث
   پنجشنبه 17 آذر 1401نظر دهید »