« سبک زندگی فاطمیمعرفی کتاب در زمینه حجاب »

موضوع تحقیق: حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه
نویسنده: فاطمه درویشی
چکیده

تحقیق پیش رو با موضوع حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه به تحریر در آمده است. مسئله مورد نظر در این پژوهش این است که حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه باید چه وظایفی را انجام دهد و نیز چه ویژگیهایی را باید در خود پیاده کند.

براساس این پژوهش اگر در جامعه اسلامی حاکم شایسته وجود نداشته باشد، احکام و فرامین این دین به خوبی به مرحله اجرا در نخواهد آمد و جامعه به هرج و مرج دچار میگردد و این مسئله ضرورت انجام این تحقیق را نشان میدهد. با مطالعه نهج البلاغه مطالب در دو بخش مجزا وظایف و ویژگیهای حاکمان مورد بررسی قرار گرفته است. دو فصل نیز کلیات و نتیجه گیری را در بر دارند. واژگان کلیدی: حاکم، امام، صالح
مقدمه

در جوامع بشری بین افراد تزاحماتی به وجود میآید و دلیل آن این است که اموری مورد علاقه و نیز اموری مورد تنفر تمامی انسانها و یا عموم ایشان است، در صورتی این تزاحمات و اختلافات بین افراد از بین میرود که قوانینی وجود داشته باشد که جامع و کامل باشند و بتوانند مسائل انسانی را سامان ببخشند، اما این قوانین زمانی میتوانند موفق باشند که سرپرستی لایق امور جامعه را در دست داشته باشد. حاکم جامعه با به اجرا در آوردن قوانین هرج و مرج را از بین میبرد و نظم و انضباط را برای افراد به ارمغان میآورد. باید توجه داشت که حاکم در صورتی میتواند اینگونه باشد که فردی شایسته و مدیری توانا باشد؛ در همین راستا این پژوهش برای شناسایی مدیر و حاکم شایسته در جامعه تدوین میگردد. و در راستای معرفی حاکم شایسته از کتاب شریف نهج البلاغه بهره میبرد و با استفاده از رهنمودهای این کتاب برخی از وظایف و ویژگیهای حاکم شایسته را بیان میکند.
بیان مسئله

در دین مبین اسلام سیاست از دیانت جدا نیست و تنها مسائلی چون طهارت و نجاست و صلاه و ارث و زکات و… از مسائل این دین به شمار نمیآیند، بلکه مسائل دیگری چون حکومت و عدالت و… نیز از جمله امور مهمی است که در اسلام به آنها توجه شده است. حال که این دین الهی به مسئله حکومت اهمیت داده است و آن را از مسائل مهم خود قلمداد میکند باید دید که از نظر این دین چه کسی شایستگی این را دارد که سرپرستی حکومت را به دست گیرد. و میتوان گفت که مسئله مورد نظر در این پژوهش همین است که حاکم شایسته چه وظایف و ویژگیهایی را لازم است که دارا باشد. یکی از بزرگترین منابع مسلمین و به ویژه شیعیان که میتوان از طریق آن نظر اسلام را در مورد ویژگیهای حاکم شایسته به دست آورد کتاب شریف نهجالبلاغه است. علی (علیه السلام) همانگونه که مرد زهد و عبادت و اخلاق و عرفان بود، مرد حکومت و سیاست نیز بود. آن جضرت در عمل نشان داد که سیاست جزء لاینفک دین اسلام به حساب میآید، زیرا که از نوجوانی و از زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله) تا آخرین لحظههای حیات خویش همواره در متن مسائل سیاسی و اجتماعی حضور داشت و نسبت به حکومت و سیاست روشی خاص داشت که در عمل و گفتار آن را پیاده کرده است و بسیاری از آنها در کتاب شریف نهجالبلاغه گرد آمدهاند، که میتواند رهنمای رهجویان باشد. در این تحقیق براساس کتاب نهج البلاغه حاکم شایسته معرفی میگردد.
اهمیت و ضرورت تحقیق

اهمیت و ضرورت این تحقیق به آن جهت است که در جامعه انسانی بدون وجود برنامه، سازمان و به طور کلی قوانین و ضوابطی که بتواند نظم خاصی را در اجتماع سبب شود … به نابسامانی و هرج و مرج و نیز هرزروی امکانات و فرصتها میانجامد … و هدایت جامعه در مسیر رسیدن به یک هدف همه و همه در گرو حاکمیت است.(ر.ک به نصرتی، 1381، ص136) اهمیت این مسئله که حاکم جامعه باید فردی شایسته باشد در این است که حضرت علی(علیه السلام) میفرمایند: «اگر برای آنها (مردم) امام برپانگهدارنده نظم و قانون، خدمتگذار و امین و نگاهبان و پاسدار و امانت داری تعیین نکند، دین به کهنگی و فرسودگی دچار خواهد شد.»(نهج البلاغه، خطبه 2) از آنجا که اگر حاکم جامعهای شایسته نباشد جامعه به سرنوشت بدی دچار میگردد و نیز اینکه نیاز جوامع به حاکم شایسته در همه زمان احساس میشود در این تحقیق سعی شد شرایط حاکم شایسته از نظر کسی که خود از بهترین حاکمان جامعه بوده است مورد بررسی قرار گیرد.
اهداف

هدف کلی این پژوهش شناسایی حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه است. اهداف ویژه: بررسی وظایف حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه تعیین مهمترین ویژگیهای شایسته و ناشایست حاکمان از منظر نهج البلاغه سؤالات حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه کیست؟ مهمترین ویژگیهای حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه کدامند؟
روش تحقیق

روش جمع آوری اطلاعات در این تحقیق به روش کتابخانهای بوده است.
اصطلاحات کلیدی

حاکم: مفردات راغب در تعریف حاکم مینویسد: «کسی که در بین مردم حکم میکند»(راغب اصفهانی، ترجمه خداپرست، 1389، ص204)در این تحقیق نیز منظور از حاکم همان کسی است که در بین مردم در راستای ایجاد امنیت و ثبات، حکم و فرمان میدهد و به عبارتی همان فرمانروا و یا کسی که سرپرستی امور جامعه به دست اوست؛ حال این سرپرستی شامل سرپرستیهای خرد و کلان میشود که همه این موارد در این پژوهش مورد نظر است. در حقیقت منظور کسی است که برنامه ریزی برای مردم در دست اوست و بنا است در این تحقیق ویژگیهای او شناخته شود.
امام: واژه امام را اینگونه معنا کردهاند: «پیشوا، مقتدا، خلیفه، جانشین، فرمانده سپاه»(انیس و همکاران، ترجمه بندرریگی، ج1، ص59) در این تحقیق در مواردی که سخن از امام میشود منظور همان سرپرست جامعه اسلامی است.
صالح: در تعریف این واژه آوردهاند: «مرد نیکوکار، مردی که وظایف و واجبات خود را انجام میدهد، پرهیزکار، شایسته»(همان منبع، ص1106) این تحقیق به دنبال معرفی حاکم صالح است و صالح را به معنای شایسته و کسی میداند که نسبت به وظایفی که به عهده او است نهایت تلاش را دارد که آن وظایف را به نحو مطلوب به اجرا در آورد.
وظایف حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه
بخش اول: وظایف حاکم شایسته نسبت به خداوند
در این بخش از تحقیق به این بحث پرداخته خواهد شد که حاکم اسلامی چه وظایفی را نسبت به خداوند دارد. این وظایف به چند دسته تقسیم می شوند که در اینجا به بیان آن موارد خواهیم پرداخت. حاکم شایسته در برابر خداوند وظایفی را به عهده دارد و شرایطی را لازم است دارا باشد که در زیر به آنها پرداخته میشود.
1-رعایت تقوای الهی: یکی از مهمترین شرایطی که لازم است حاکم اسلامی در برابر خداوند داشته باشد، رعایت تقوای الهی است. این تقوا از آن جهت در مورد حاکم اهمیت بیشتری می یابد که مردم نسبت به حاکمان خود به عنوان یک الگو و اسوه برخورد می کنند؛ بنابراین حاکم اسلامی باید خود در بالاترین مرحله تقوا ایستاده باشد. «امام علی (علیه السلام) تقوا را وسیله ای می داند که انسان از طریق آن می تواند محبوب القلوب شود و از پیش آمدهای غیرمنتظره که سبب بدنامی و سقوط انسان است، محفوظ بماند» (اجرایی، 1380، ص63). ایشان در این باره می فرمایند: «فإن تقوی الله مفتاح سداد و ذخیره معادٍ و یمتق من کل ملکتهٍ و نجاهٌ من کل هلکتهٍ بها ینجح الطالب و ینهو الهارب و تنال للرغائبٌ»؛ (نهج البلاغه، خطبه221): پرهیزگاری و ترس از خدا کلید هدایت و رستگاری و ذخیره ای برای روز قیامت و سبب آزادی از هر بندگی در شهوت ها و خواست های نفسی و رهایی از هر تباهی است. با تقوا حاجت درخواست کننده ادا می گردد و گریزان، رهایی می یابد و عطایا و بخشش های بسیار عطا می گردد. تقوا از چنین منزلت و مرتبه ای برخوردار است و به همین دلیل است که امام (علیه السلام) اولین سفارشی که به حاکمان می کنند سفارش به تقواست و می فرمایند: «أمره بتقوی الله»؛ (نهج البلاغه، نامه53): امر کرد او را به تقوی الهی. اما برای دسترسی به این تقوا لازم است که زمینه هایی از قبل فراهم آمده باشند که وجود فرد به لباس تقوای الهی زینت یابد، برای اینکه فرد به تقوای الهی برسد لازم است که اطاعت از خدا کند و برای این منظور باید از اوامر و نواهی که در کتاب آسمانی آمده است پیروی کند و به واجبات الهی عمل کند و از آنجا که حاکم نقش الگو را برای افراد جامعه دارد خوب است که در عمل به مستحبات نیز در حد توان کوشا باشد. امام علی (علیه السلام) در چگونگی تحقق تقوای الهی می فرمایند: «و ایثار طاعته و اتباع ما امر به فی کتابه من فرائضه و سنته التی لا یسعد أحد إلا باتباعها و لا یشقی إلا مع حجودها و إضاعتها»؛ (همان جا): و طاعت و بندگی خدا را بر همه کارها مقدم بدارد و از آنچه در کتاب خود فرموده اطاعت کند. از قبیل واجبات و مستحبات، که کسی به سعادت و نیک بختی نمی رسد مگر به پیروی از آن ها و کسی گرفتار شقاوت و بدبختی نمی گردد مگر بر انکار و ضایع کردن آنها. بنا به فرموده امام (علیه السلام) این نامه نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر، برای رسیدن به ملکه کمال باید از ستیزه جویی و تکبر در برابر خدا پرهیز کرد و نیز از دشمنی و جنگ با خدا برحذر بود و با توبه به سوی خدا بازگشت و هیچ گاه سوء ظن به خدا نداشت و به طور کلی از خدا و رسول و امام اطاعت و پیروی کرد که تنها اخلاص در انجام عبادات و نیز انجام صحیح عبادات را از ما می خواهند. ایشان در این باره می فرمایند: «ولا تنصبن نفسک لحرب الله…من ظلم عباد الله کان الله خصمه دون عباده حتی ینزع او یتوب … و أطیعوا الرسول و أولو الأمر و لیکن فی خاصه ما تخلص به لله و وف ما تقربت به إلی الله»؛ (نهج البلاغه، نامه 53): هیچ گاه خود را برای جنگ با خدا آماده نکن، کسی که با بندگان خدا دشمن باشد خدا به جای بندگانش با او دشمن است و پروردگار با هرکه دشمن باشد عذرش را نمی پذیرد و این شخص همچنان با خدا در ستیز است مگر آنکه دست از ظلم بردارد و توبه کند… و اطاعت کنید خدا و رسولش را و اولی الامر را؛ پس بخشی از شب و روز خود را خاص پرستش و بندگی خدا قرار ده و هرچه تو را به او نزدیک می کند بی هیچ کم و کاستی انجام ده»؛ بنابراین یکی از مهمترین توصیه های امام علی (علیه السلام) در کتاب شریف نهج البلاغه به حاکمان سفارش به تقوای الهی و دوری از گناه و زشتی هاست که در نامه ای که در این خصوص به جناب مالک اشتر نوشته اند به خوبی این مسئله تجلی پیدا نموده است و آن امام همام در ادامه راهکارهایی را نیز که برای رسیدن به تقوا نیاز است را بیان نموده اند.
2-یاری کردن دین الهی: یکی از وظایف حاکمان در ارتباط با خدا یاری کردن دین خداست که این یاری کردن ممکن است شکل های مختلفی داشته باشد گاهی به وسیله زبان شبهاتی را که در دین مطرح می گردد، پاسخ می دهد و گاهی نیز با انجام کارها و اعمال فرهنگی در راستای اجرای احکام الهی، گام برمی دارد. آن گونه که امام علی (علیه السلام) در وصف اهل بیت (علیهم السلام) که می فرمایند: «به وسیله آنان – اهل بیت – خمیدگی پشت دین را راست کرد و لرزش پهلوهایش را به سکون تبدیل نمود.» (نهج البلاغه، خطبه2) از حاکم جامعه اسلامی چنین انتظار می رود که به هر وسیله ممکن از دین دفاع کنند. امام (علیه السلام) در این زمینه در سفارش به مالک اشتر در نامه 53 می فرمایند که: «أن ينصر اللّه سبحانه بقلبه و يده و لسانه‏» حاکم باید دین خدا را با قلب و دست و زبانش یاری کند. 3-استمداد خواستن از خداوند: سومین وظیفه حاکم یاری و استمداد جستن از خداوند است. انسان در هر حالی که باشد، به یاری خالق مطلق نیازمند است و مالک حقیقی تنها خداست بدین سبب لازم است که در زمان مشکلات از او طلب یاری نماید. امام (علیه السلام) حکومت داری را وظیفه ای مشکل می داند که حاکم از پس آن برنمی آید مگر با استمداد از خداوند. امام از حاکم می خواهند که در زمانی که کار بر او مشکل می گردد، از خدا و رسول او یاری بخواهد و می فرماید: «و اردد إِلى اللّه و رسوله ما يضلعك من الخطوب و يشتبه عليك من الأمور»؛ (نهج البلاغه، نامه 53): در مواقعی که کار بر تو مشکل شود و حقیقت برایت مجهول میماند به خدا و رسول او رجوع کن. از آنچه که در این قسمت بیان شد به خوبی مشخص می گردد که یکی از کارهایی که حاکم و سرپرست یک جامعه باید انجام دهد این است که از خداوند تبارک و تعالی طلب یاری و کمک نماید؛ زیرا که حکومت و سرپرستی و رهبری جامعه ای با افراد مختلف و افکار و آراء متفاوت کاری بسیار سخت و طاقت فرساست که از عهده یک فرد بدون امداد الهی خارج است؛ پس باید از خداوند که خود حاکم اصلی جهان است کمک بخواهد تا او را در این مسیر سخت و ناهموار یاری نماید که در آیات قرآن کریم نیز این مسئله تائید شده است آنجا که در داستان طالوت و بنی اسرائیل آمده است: «و قال لهم نبیّهم إن الله قد بعث لکم طالوت ملکاً قالوا أنی یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه و لم یؤت سعهً من المال قال إن الله اصطفاه علیکم و زاده بسطهً فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء» (بقره/247)؛ و پیامبر به آنان گفت که: همانا خداوند طالوت را به عنوان پادشاه بر شما برانگیخت. گفتند چگونه ممکن است که او پادشاه ما باشد در حالیکه ما برای پادشاهی سزاوارتر از او هستیم و او وسعت مالی ندارد. پیامبرشان به آنان گفت: خداوند او را بر شما برگزید و او را از لحاظ علمی و جسمی قدرت داد و خداوند فرمانروایی اش را به هر کسی که بخواهد می دهد. آنچه که از این آیه شریفه برمی آید این است که حکومت از آن خداوند است و او به هر کس که بخواهد آن را می دهد و آنچه که منظور نظر ما را در این آیه تامین می کند این است که می فرماید خداوند طالوت را از لحاظ علمی و جسمی تقویت نموده است؛ پس حکومت چنان وظیفه خطیری است که هر کسی را توانایی انجام آن نیست و همه حاکمان باید از خداوند طلب یاری کنند که به آنان توانی را ارزانی بدارد که از عهده وظایف سنگین سرپرست یک جامعه برآیند. امام علی (علیه السلام) در پایان عهدنامه مالک اشتر دعایی می کنند که هم درسی برای مالک باشد که هماره این امور را از خداوند نماید و هم برای سایر حکمرانان. ایشان در این قسمت می فرمایند: «و من از خداوند تبارک و تعالی می خواهم با رحمت واسعه اش و قدرت بزرگش هر مطلوبی را بخواهم عنایت فرماید و من و تو را به آنچه رضایش در آن است موفق بدارد از قبیل داشتن عذری آشکار در پیشگاه او و آفریدگانش و نیک نامی در بین مردم و اثری زیبا و خوب در شهرها و داشتن نعمت کامل و چند برابر که همراه با کرامت و فضل الهی باشد و نیز از او مسئلت می جویم که پایان کار من و تو را به نیک بختی و شهادت در راهش قرار دهد.» آنچه که در این قسمت بیان شد شمه ای از وظایفی بود که حاکمان در ارتباط خویش با خدایشان دارند؛ اما در بخش بعدی از وظایف حاکم اسلامی نسبت به خود سخن گفته می شود.
بخش دوم: وظایف حاکم اسلامی نسبت به خود
حاکم شایسته باید در خود اموری را پیاده نموده باشد که صلاحیت حکومت بر جامعه اسلامی را بیابد، برخی از این امور در کتاب نهج البلاغه چنین بیان شده است.
1-تلاش برای انجام اعمال صالح: حاکم اسلامی باید تلاش کند که برای روز باز پسیچن و زندگی دیگر خود نیز توشه ای جمع آوری کند. امام علی (علیه السلام) در نامه 53 نهج البلاغه در این زمینه می گوید: «أحب الذخائر إلیک ذخیره العمل الصالح»؛ بهترین چیزی که پس انداز می کنی اعمال صالح تو باشد. فردی که سرپرست یک جامعه بزرگ و یا کوچک می شود باید به فکر اصلاح اعمال خویش نیز باشد و مغرور جاه و مکانی که در آن قرار گرفته است، نشود و برای آخرت خویش نیز توشه ای فراهم کند و باید بداند که با قرار گرفتن در این جایگاه راه فراری از مرگ و حساب روز رستاخیز ندارد و باید به فکر روز حساب نیز باشد و نیز سرگرمی او برای اصلاح امور جامعه او را از تفکر در خویشتن و یاد مرگ باز ندارد؛ چنانچه که توصیه امام (علیه السلام) به مالک در این نامه هم همین است که بهترین چیزی را که پس انداز می کنی اعمال صالح تو باشد.
2-مخالفت با هوای نفس: حاکم شایسته کسی است که در اثر مخالفت با هوای نفس، خود را تقویت کرده باشد تا در زمانی که همه چیز در اختیار و تحت سلطه و قبضه اوست، دست خود را حتی برای لحظه ای و حتی به اندازه دانه جویی به گناه آلوده نکند و به حق هیچ موجودی تجاوز نکند و از مال هیچ زیردستی کم نکند و بر مال خود نیافزاید. امام علی (علیه السلام) در این باره به مالک می فرماید: «أمره أن یکسر نفسه و عند الشهوات و یزعها عند الجمحات»؛ (نهج البلاغه،نامه53): و به او فرمان می دهد که در برابر خواسته های شهوات، نفس را سر جای خود بنشاند و از طغیان آن را بازدارد. امام (علیه السلام) در ادامه نامه 53 نهج البلاغه مالک را توصیه می کنند که مالک نفس خویش شود و می فرمایند: «فاملک هواک و شحّ بنفسک عمالها یحلّ لک»؛ پس مالک هوای نفس خویش شو و در کارهای حرام به نفس خود بخل کن؛ پس یکی دیگر از مهم ترین وظایف سرپرست و حاکم نسبت به خودش این است که در مقابل هواهای نفسانی و نیز پیشنهادهای غلطی که به خاطر مقام و موقعیتش ممکن است به او برسد، مقاومت کند و خود را به گناه آلوده نکند.
3-مسئولیت پذیری: یکی از اصلی ترین ویژگی ها که یک حاکم باید در خود پیاده کند و نیز آن ویژگی حاکم را در جامعه و پیشبرد اهدافش کمک و یاری می کند و نیز جامعه را به حرکت و تکاپو و پیشرفت و شکوفایی وامی دارد احساس مسئولیت حاکم در جامعه است. زمانی که حاکم یک جامعه احساس دین و وظیفه کند سایر افراد جامعه نیز نشاط و پویایی یافته، به سمت جلو حرکت می کنند. عبدالله بن عباس از حضرت علی علیه السلام نقل می کند که: «دخلت علی أمیرالمؤمنین – علیه السلام – بذی قارٍ و هو نحیف نعله، فقال لی: عاقبه هذه النعل؟ فقلت: لها قیمه لها، فقال – علیه السلام -: والله لهی أحب إلی من وامرتکم إلا أن أقیم حقاً أو أرفع باطله» (نهج البلاغه، خطبه33)؛ در ذی قار به امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شدم او مشغول پینه زدن نعلین خود بود. از من سوال کرد: قیمت این نعلین چقدر است؟ عرض کردم: قیمتی ندارد. فرمود: به خدا سوگند این کفش نزد من از فرمانروایی بر شما محبوبتر است مگر آنکه حقی را برپا سازم یا باطلی را براندازم. آری علی (علیه السلام) به دلیل احساس دین و وظیفه ای که داشت حکومت را پذیرفت. که در این کلام به خوبی مشهود است که دلیل پذیرفتن حکومت را برپا کردن حق و از بین بردن باطل می داند. آری مسئولیت پذیری به این معناست که زمانی که احساس وظیفه کردی وارد میدان شوی و به وظیفه ای که بر عهده ات گذاشته شده است به بهترین نحو عمل کنی. در اینجا سوالی مطرح است که براساس بینش علوی چه راهکاری وجود دارد که فرد به سمت مسئولیت پذیری پیش برود و در مقام عمل به وظیفه اش عمل کند. در پاسخ به این سوال باید گفت: بینش حکومت مولا علی (علیه السلام) همان بینش قرآن است که همه مسئولیت ها را اماناتی در دست انسان ها می داند و می فرماید: «إن الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات إلی أهلها» (نساء/58): همانا خداوند فرمانتان می دهد که امانت ها را به اهل آن بازگردانید. این بینش قرآنی را مولا در سرلوحه برنامه های حکومتی خویش قرار داد. هم خود با تمام باور معتقد بود و هم کارگزاران خویش را توصیه می کرد که با این بینش کار کنند. امام به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان نوشت: «إن عملک لیس لک بطعمه و لکنّه فی عنقک أمانتی» (نهج البلاغه، نامه5). فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتی است که به عهده ات گذاشته شده است. امام در نامه دیگر خطاب به کارگزاران جمع آوری زکات می فرمایند: «و من لم یختلف سره و علانیه و فعله و مقالته فقد أدی الأمانه»؛ (نهج البلاغه، نامه26). و آن کسی که پنهان و آشکارش کرد و او گفتارش با هم مخالفت نداشته باشد، امانت الهی را ادا کرده است؛ بنابراین دیدگاه حکومت، از آن رو که در دید دنیاپرستان، ریاست و آقایی و مسند و منصب است، ارزشی ندارد. از دیدگاه امام عارفان اصل حکومت و امارت اگر برای هدف والای انسانی نباشد، از کفش کهنه وصله دار نیز بی ارزش تر است. ارزش حکومت از دیدگاه مولا به آن است که پُلی برای خدمت به خداوند و بندگانش باشد. «وقتی بینش کارگزار حکومت اسلامی این گونه شد که مسئولیت امانتی است که برای خدمت به خدا و مردم به او واگذار شده است، مردم را ارباب خود می داند و نه خود را ارباب مردم. در برابر آنها خاضع و فروتن است و برخورد مردمی با آن ها دارد و این گونه است که حاکم مسئولیت پذیر می شود و سعی می کند که به وظایفش به نحو احسن عمل کند» (سید احمد خاتمی، 1385، ص66).
4-پرهیز از غرور و تکبّر: یکی از مهمترین وظایف حاکم شایسته در جامعه این است که با افراد جامعه و به ویژه نخبگان مشورت کند و پذیرای انتقادات و پیشنهادات آنان باشد؛ اما در صورتی حاکم می تواند این گونه باشد که وجودش از کبر و غرور پیراسته باشد. امام علی (علیه السلام) در این راستا توصیه می کنند: «و لها تقولن إنی مؤمر آمر فأطاع، و إیّاک و الإعجاب بنفسک»؛ (نهج البلاغه، نامه53): و نگویید که من آباد کننده این آبادی ام پس اطاعت کنید مرا، و بر حذر باشید از تکبر و خودپسندی. بنابراین گفتار یکی از بزرگترین آفات حکمرانی غرور و تکبر است که در اثر آن فرد به مرحله ای می رسد که به هیچ پیشنهاد و انتقادی گوش نمی سپارد و در پاسخ منتقدین می گوید من فرمانروای شمایم پس مرا اطاعت کنید.
5-حق گرا بودن: از وظایف حاکم حق گرا بودن و توجه به حق و حقیقت و دوری از باطل است. حضرت امیر (علیه السلام) آن زمان که با تندی به آن حضرت گفتند که: چرا بیت المال را بین مردم به طور مساوی تقسیم کرده ای؟ فرمود: «أتامرونی أن أطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه؟ والله ما أطور و ما سمر سمیر و ما أم نجم فی السماء نجماً لو کان المال لی لسویت بینهم فکیف و إنما المال مال الله»؛ (نهج البلاغه، خطبه126): آیا به من دستور می دهید که با ظلم به آن هایی که کارهایشان را به عهده گرفته ام نصرت و پیروزی را طلب کنم؟ به خدا قسم تا جهان برپاست و تا ستاره ای در آسمان از پی ستاره ای دیگر است این کار را نخواهم کرد. اگر مال متعلق به من بود بین مردم به طور مساوی تقسیم می کردم حال که مال، مال الله است. «آری به راستی که حکومت حق گرا به حقوق مردم اعتراف دارد؛ زیرا که احتیاجات در آب و نان و پوشاک و خانه خلاصه نمی شود. حیوانات را می توان با سیر نگهداشتن و فراهم کردن وسایل آسایش تن، راضی نگه داشت؛ ولی برای جلب رضایت انسان، عوامل روانی به همان اندازه می تواند موثر باشد که عوامل جسمانی و مادی موثرند. یکی از چیزهایی که رضایت عمومی بدان بستگی دارد این است که حکومت با چه دیده ای به توده مردم و به خودش نگاه می کند؟ با این چشم که آن ها بنده و مملوک اند و خود مالک و صاحب اختیار است و یا با این چشم که آنها صاحب حق اند و او خود تنها وکیل و امین و نماینده است؟ در صورت اول هر خدمتی هم انجام دهد از نوع تیماری است که مالک این حیوان برای حیوان انجام می دهد و در صورت دوم از نوع خدمتی است که یک امین صالح انجام می دهد. اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی که مشعر بر نفی حق حاکمیت آنان باشد، از شرایط اولیه جلب رضایت و اطمینان آنان است» (مطهری، 1371، ص118). منطق نهج البلاغه در این باب بر همین اساس است و به حق مردم اعتراف شده است که در اینجا به یک نمونه اشاره می شود: «أما بعد فقد جعل الله لی علیکم حقاً بولایهٍ أمرکم و لکم علی من الحق مثل الذی بی علیکم؛ فالحق أوسع الأشیاء فی التواصیف و أضیقحافی التناصف لا یجری لأحدٍ إلا علیه و لا یجری علیه إلا جری له»؛ خداوند برای من به موجب اینکه ولی امر و حکمران شمایم حقی بر شما قرار داده است و برای من نیز برای شما به همان اندازه حق است که از من بر شما. همانا برای گفتن وسیع ترین میدان ها و برای عمل کردن تنگ ترین میدان هاست. حق به سود کسی جاری نمی گردد، مگر اینکه به زیان او نیز جاری می گردد و بر زیان کسی جاری نمی گردد مگر اینکه به سود او نیز جاری می گردد. براساس آنچه که بیان شد به خوبی مشخص می گردد که امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه حقوقی برای حکمران قائل شده اند. آنچه که در این بخش بیان شد برخی از مهم ترین وظایفی بود که حاکم نسبت به خودش دارد، در بخش بعدی وظایف حاکم نسبت به مردم را بیان خواهد شد.
بخش سوم: وظایف حاکم اسلامی نسبت به مردم
وظایف حاکم اسلامی را نسبت به مردم در چند عنوان می توان بیان کرد.
1-وظایف فرهنگی: اصولاً در مکتب همه انبیاء و نیز در روش امامان (علیهم السلام)اساس بر توسعه فرهنگی است. توسعه فرهنگی، یعنی گسترش باورهای اعتقادی الهی، گسترش ارزش های خدایی و در نتیجه سالم سازی جامعه از طریق ایمان و عمل صالح. با نگاهی به رهنمودهای انبیاء (علیهم السلام) اثبات می شود که اولین رهنمود آنان دعوت به عبودیت خداوند و پرهیز از طاغوت بوده است. در قرآن کریم در این باره آمده است: «و لقد بعثنا فی کل أمهٍ رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت»؛ (نحل/36): همانا در میان هر ملتی پیامبری را مبعوث کردیم که خدای را پرستش کنید و از طاغوت بپرهیزید، بنابراین قرآن کریم یکی از اهداف مبعث انبیاء (علیهم السلام) را دعوت به توحید و پرهیز از شرک می داند. «معنای این پیام آن است که اساس دعوت انبیاء را توسعه فرهنگی تشکیل می داده است، مگر توسعه فرهنگی مطلوب چیزی جز دعوت انسان ها به توحید و نفی طاغوت ها امکان پذیر نیست»؛ (خاتمی، 1385، ص78). با توجه به این مباحث باید دید که چه راههایی برای بالا بردن سطح فکری افراد در جامعه وجود دارد، و یک سرپرست جامعه برای آنکه سطح فرهنگی اجتماع تحت حکومت را بالا ببرد چه کارهایی باید انجام دهد و به بیان دیگر امام علی (علیه السلام) در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه چه پیشنهاداتی به حکام و سرپرستان اجتماع دارد. برای این منظور سه راه اصلی به نظر می رسد: الف-یادآوری قیامت و مرگ؛ ب-آموزش نیکی ها به افراد؛ ج-توجه ویژه به آداب و رسوم.
الف-یادآوری قیامت و مرگ: یکی از بهترین راهها برای تأدیب نفوس یادآوری مرگ و قیامت است که قرآن کریم نیز از این روش بسیار استفاده نموده است که به عنوان نمونه می توان به آیات ابتدایی سوره مطففین اشاره کرد که در آنجا آمده است: «ویلٌ للمطففین، الذین إذااکتالوا علی الناس یستوفون، و إذا کالوهم أو وزنوهم یخسرون، إلا یظن أنهم مبعوثون، لیوم عظیمٍ، یوم یقوم الناس لرب العالمین»؛ (مطففین/1-6): وای بر کم فروشان، آنان که چون پیمانه از مردم می ستانند آن را پر می کنند و چون برای مردم پیمانه یا وزن کنند از آن می کاهند، آیا اینان نمی دانند در آن روز بزرگ زنده می شوند، روزی که مردم به پیشگاه پروردگار جهانیان می ایستند؟! براساس این آیه شریفه به خوبی می توان فهمید که یکی از اصول تربیتی یادآوری مرگ و قیامت است؛ زیرا که در این آیات ابتدا کم فروشان را خطاب می کند و بعد برای آنکه آنان را از این عمل زشت بازدارد می گوید: آیا اینان نمی دانند که در آن روز بزرگ زنده می شوند… و به وسیله این ترساندن از قیامت می خواهد کم فروشان را از این عملشان بازدارد. این شیوه اعتقادی و توسعه فرهنگی در روش حکومتی امام علی (علیه السلام) شواهد فراوانی دارد. نگاهی به رهنمودهای امام علی (علیه السلام) در طول دوران حکومت بهترین شاهد در این فرضیه است. امام علی (علیه السلام) در روزهای آغازین خلافت الهی خویش چنین خطبه می خواند: «إن من صرّحت له العبر عمّا بین یدیه من المثلات حجزته التقوی عن تقمّم الشبهات»؛ (نهج البلاغه، خطبه26): آن کس که از اعمال و کردار گذشتگان و عواقب سوء آنان عبرت گیرد، تقوا وی را از آلوده شدن به کارهای شبهه ناک بازمی دارد. ایشان در ادامه همین خطبه می فرمایند: «شغل من الجنه و النار أمامه. ساعٍ سریعٌ نجا و طالبٌ بطیءٌ رجا و مقیّرٌ فی النار هوی»؛ همواره دل مشغول دارد آنکه بهشت و دوزخ را در برابر خود بیند. (مردم در این راستا سه گروه اند) گروهی کوشنده و سخت کوشنده به سوی حق اند که رهایی یافته و اهل نجات اند. و گروهی طالب حق اند ولی به کندی گام برمی دارند اینان را نیز امید رهایی هست. و گروه سوم آنان اند که در کارها قصور می ورزند اینان در آتش دوزخ سرنگون اند. این قسمتی از خطبه ای بود که امام علی (علیه السلام) در روزهای اولیه حکومت و در تشریح برنامه هایشان می خواند و در رأس برنامه ها برای کارگزارانش یاد قیامت را قرار می دهد و این در حقیقت اساس و مبنای تحول است و ایشان به این شیوه می خواهند یک تحول عظیم فرهنگی را در مردمی که پس از رسول خدا بسیاری از امور را فراموش کرده اند، ایجاد کنند.

ب-آموزش نیکی ها به افراد: مسئله تعلیم و تربیت از مهم ترین مسائلی است که در اسلام نقش کلیدی و محوری دارد؛ زیرا که تا علم آگاهی وجود نداشته باشد تحول کیفی انسان به سوی کمال و رشد اتفاق نمی افتد. قرآن کریم نیز یکی از این اهداف بعثت انبیاء (علیهم السلام) را آموزش به مردم می داند و می فرماید: «کما ارسلنا فیکم رسولاً فیکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون»؛ (بقره/151). در این آیه شریفه می فرماید که ما رسولانمان را فرستادیم تا اینکه آیات ما را بر شما تلاوت کنند و شما را پاک گردانند و کتاب و نیز آنچه را که نمی دانستید به شما آموزش دهند؛ بنابراین یکی از اهداف بعثت انبیاء را قرآن کریم تعلیم و آموزش به مردم می داند. امام علی (علیه السلام) ضرورت تعلیم و تربیت را به خوبی می داند و به کارگزاران خود نیز توصیه به تعلیم و تربیت مردم می نماید. امام (علیه السلام) در توصیه ای که به امام حسن (علیه السلام) دارند به خوبی ضرورت تعلیم و تربیت را بیان می دارند در قسمتی نامه ایشان به امام حسن (علیه السلام) آمده است: «و إنما قلب الحدث کاالأرض الخالیه ها ألقی فیها من شیءٍ قبلته فبادرتک بالأرب قبل أن یقسو قلبک و یشتغل لبک لتستقبل بحد رأیک من الأمر فاقد کفاک أهل التجارب بغیته و تجربته فتکون قد کفیت مؤونه الطلب و عوفیت من علاج التقربه»؛ (نهج البلاغه، نامه31): به تحقیق قلب کودک و جوان همانند زمین بایر است هر آنچه در آن بکارند می پذیرد بنابراین من تلاش کردم که تو را ادب کنم قبل از آنکه دلت قساوت یابد و عقلت مشغول شود تا فکر و رأی محکم خود را به کار بری و از آنچه اهل تجربه به دست آورده و آموخته اند استفاده کنی و رنج و زحمت به دست آوردن و آموختن از تو برداشته شود. آری حضرت در این نامه به خوبی تاثیر تعلیم و تربیت را خاطرنشان می شوند و در نامه ای دیگر به قثم بن عباس استاندار مکه می نویسد: «و اجلش لهم العسرین فأنت المستفتی و علم الجاهل و ذاکر العالم»؛ (نهج البلاغه، نامه67): و هر بامداد و شامگاه برایشان به مجلس بنشین و کسی را که در امری فتوا خواهد فتوا ده و نادان را علم بیاموز و با عالم مذاکره کن. در این نامه سخن از تعلیم و آموزش مردم است که اساس و مبنا در کار فرهنگی است.

ج-توجه ویژه به آداب و رسوم: در هر جامعه ای مجموعه ای از سنت ها و آداب و رسوم وجود دارد اینکه برخی از آن صحیح و برخی ناصحیح و بدعت اند حکومت اسلامی در این زمینه وظیفه پاسداری از سنت های نیکو را دارد، همان گونه که جلوگیری از بدعت ها و خلاف شرع ها برای حاکمان یک تکلیف الهی است. انجام این وظیفه از سوی دولت و نقش سازنده و یا ویران کننده آن به دایره فرد محدود نمی گردد؛ بلکه به محیط اجتماع کشیده می شود. نوابر مسئولان لازم است که با توجه به این حقیقت، سیاست خود را دنبال کنند تا آثار پیامبران و سنن رسول الله (صلی الله علیه وآله» و احکام الهی باقی مانده و فساد و بدعت جایگزین آن نگردد و نسلی و در نتیجه جهانی به تباهی کشیده نشود»؛ (زهیر، 1379، ص53). امام علی (علیه السلام) در این مورد به مالک اشتر می فرمایند: «ولا تنقض سنهً صالحهً عمل بها صدور هذه الأمه و اجتمعت بها الألفه و صلحت علیها الرعیه و لا تحدثن ستهً تضر بشیء من ماضی تلک السنن فیکون الأجر لمن سنها و الوزر علیک بما نقضت منها»؛ (نهج البلاغه، نامه53): سنت شایسته ای را که سران این امت به آن عمل کرده اند و عامل وحدت و مصلحت ملت است نقض مکن و سنت ناشایستی که به سنت های شایسته پیشین زیان می رساند، ابداع مکن که پاداش برای بنیان گذار آن سنت صالحه است و گناه بر کسی که آن را نقض نماید؛ همچنان که مشاهده می شود امام (علیه السلام) به خوبی بر این نکته واقف بوده اند و به یکی از کارگزاران خود که همان مالک اشتر باشد در این خصوص این گونه سفارش می کنند. در مورد وظایف فرهنگی ای که حاکم برعهده دارد وظایف بسیار دیگری نیز وجود دارد که در نهج البلاغه نیز به آن ها اشاره شده است؛ اما به جهت اختصار در این نوشتار به ذکر مهم ترین آن ها بسنده شده است.

2-وظایف سیاسی و اقتصادی: در سیره حضرت امیر (علیه السلام) و در دستورالعمل هایی که مولا برای کارگزاران خویش دارد این دو وظیفه سیاسی و اقتصادی را در عرض هم می آورد و به همین دلیل در این تحقیق نیز به این دو وظیفه با هم پرداخته می شود. در نامه ای که حضرت برای مسئولان جمع آوری زکات می نویسد، ابتدا بر رفتار شایسته با مردم تاکید دارد که از مصادیق بارز توسعه سیاسی است در حالیکه مسئله جمع آوری زکات امری اقتصادی است: «ولا ترد عن مسلماً ولا تجتازن علیه کارهاً ولا تأخذن فیه اکثر من حق الله فی ماله… ثم تقول: …فهل لله فی أموالکم من حقٍ فتؤدوه إلی ولیه؟ فإن قال قائلٌ: لا فلا تراجعه و إن أنعم لک فنعمٌ فانطلق معه من غیر أن تخفیه أو عده أو تعسفه أو ترهقه مخذ ما أعطاک من ذهبٍ أو فضهٍ»؛ (نهج البلاغه، نامه26): مبادا مسلمانی را بترسانی و اگر خود نخواهد به سرزمینش بروی و بیش از آنچه حق خداوند است از او بستانی… به آنها بگو: … آیا خدا را در اموالتان سهمی است که آن را به ولیّ خدا بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، حرفش را پذیرفته به سراغش مرو اگر کسی گفت: آری، بی آنکه او را بترسانی یا تهدیدش کنی یا بر او سخت گیری یا به دشواری اش افکنی به همراهش برو و آنچه از زر و سیم دهد بستان… این تنها نمونه ای اندک از جلوه های مردمی حکومت مولا علی (علیه السلام) است. در این دیدگاه، کارگزاران نظام اسلامی، خدمتگزاران مردم اند و باید شایسته ترین برخورد را با رعیت داشته باشند باید حریم و حقوق مردم کاملاً رعایت گردد. امام در این نامه در عین سفارشاتی که می کنند از بُعد اقتصادی قضیه هم غافل نیستند و در ادامه می فرماید: «واصرع المال صدعین… فاقبض حق الله منه… ولا تأمنن علیها إلا من تتق بدینه رافقاً بمال المسلمین حتی یوصله إلی ولیهم فیقسمه بینهم»؛ آن مال را به دو قسمت تقسیم کن… و حق خدا را از مال او دریافت کن… و نسپار آن مال را مگر در دست کسی که به دینداری او اعتماد داری و نسبت به مسلمانان دلسوز و علاقمند است تا بر ولی مسلمانان برساند و او بین مسلمین تقسیم نماید. سفارشات سیاسی امام سرشار از محبت نسبت به مردم است و اصلاً سیره سیاسی امام (علیه السلام) این گونه بوده است. ایشان زمانی که محمد بن ابی بکر را به فرمانداری مصر منصوب می کنند به او توصیه می کنند: «فاخفض لهم جناحک و ألن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و آس بینهم فی اللحظه و النظره حتی لا یطمع العظماء فی حیفک لهم ولا یأس الضعفاء من عدلک علیهم»؛ (همان، نامه27): بال های محبتت را بر آنها بگستر و نرم خوی و گشاده روی باش و تساوی بین آنها را حتی در نگاهت مراعات کن تا بزرگان از تو نخواهند که بر ناتوانان ستم کنی و ناتوانان از عدالت تو نومید نشوند. با این همه، این گونه نبود که حضرت از توسعه اقتصادی و اصلاح وضع معیشتی مردم غافل باشد؛ ایشان در جای جای نهج البلاغه و به ویژه در عهدنامه مالک اشتر بر این مهم تاکید کرده اند و نشان داده اند که در حکومت اسلامی توجه به وضع اقتصادی و معیشتی مردم نیز باید وجود داشته باشد و حاکم نباید بیگانه از مردم باشد و از چگونگی گذران روزگار آنان بی خبر. امام در نامه به مالک چنین می فرمایند: «حبابه خراجها و جهاد عدوّها و استصلاح أهلها و عماره بلادها»؛ (همان، نامه53): مالک مامور است مالیات سرزمین مصر را جمع آوری کند و با دشمنان آن کشور پیکار کرده و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد. در ادامه این عهدنامه باز سخن از مردم به میان آمده و برخورد انسانی و توأم با مهر با آنان؛ تا آنجا که امام قضاوت خوب مردم را ملاک صلاح افراد می داند و می فرماید: «و إنما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده»؛ و نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جاری ساخته، می توان شناخت. و باز در ادامه سخن از اقتصاد و سرمایه داری و سرمایه های کشور و اصلاح معیشت مردم است: «و تفقد أمر الخراج بما یصلح أهله فإن فی صلاحه و صلاحهم صلاحاً لمن سواهم ولا صلاح لمن سواهم إلا بهم»؛ خراج و مالیات را دقیقاً زیر نظر بگیر، به گونه ای که صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا اصلاح کار خراج و خراج گذاران صلاح کار دیگران است و در بهبودی حال مالیات دهندگان بهبودی حال دیگران نهفته است. «آری براساس الگوی حکومت علوی توسعه سیاسی و اقتصادی باید در عرض یکدیگر باشد تا کشور اسلامی سامان یابد»؛ (خاتمی، ص86). بنا بر آنچه بیان شد وظیفه سیاسی و اقتصادی حاکمان آن است که به پشتوانه احکام الهی به فکر مردم و خدمت به آنان باشند و در هرحال حق و حقیقت را رعایت کنند حال چه در مسائل سیاسی چون: عزل و نصب ها و جنگ و… و چه در مسائل اقتصادی چون ردّ اموال و تقسیم بیت المال و دریافت خراج و… در هرحال حاکم شایسته کسی است که در همه این موارد به مردم و رعایت حقوق آنان توجه کند.

3-وظایف امنیتی: «امنیت به عنوان هدف نظام سیاسی از اهمیتی برخوردار است که پس از عصر نوزایی فلاسفه سیاست، مهمترین کار ویژه حکومت را، ایجاد امنیت و جلوگیری از هرج و مرج دانسته اند»؛ (نصرتی، 1385، ص163). پس یکی از مهم ترین نیازهای افراد جامعه نیاز به امنیت است و امنیت جنبه های مختلفی را در یک وقت مقصود از امنیت، امنیت جانبی است که در این راستا حاکم باید افرادی را جهت ایجاد امنیت در جامعه و حفاظت امت از دشمنان بگمارد و یک وقت مقصود امنیت شغلی است که در این راستا نیز حاکم باید تمهیداتی بیاندیشد. در راستای ایجاد امنیت اجتماعی امام علی (علیه السلام) افراد جامعه را به هفت دسته تقسیم می کنند که اولین دسته از این افراد لشکریان خدایند: «و أعلم أن الرعیه طبقاتٌ لا یصلح بعضها إلا ببعضٍ ولا غنی ببعضها عن بعضٍ فمنها جنود الله»؛ (نهج البلاغه، نامه53): و بدان که ملت طبقات و اقشاری دارد که صلاح هریک را با دیگری بستگی است و از یکدیگر بی نیاز نتوانند بود؛ پس از آنهایند لشکریان خدا. آری اما اولین گروه را ارتش و نیروهای مسلح می داند که حفظ حدود و ثغور اسلامی را از هجوم دشمن و بداندیشان به عهده گرفته است و از جان و مال و ناموس مردم محافظت می نماید. امام (علیه السلام) در ادامه این نامه ضمن سفارشاتی به مالک شرایطی را فراهم می آورد که در آن شرایط نیروهای مسلح از جان و دل مایه می گذارند و امنیت را در جامعه بیش از پیش به اجرا درمی آورند. امام در این زمینه به مالک توصیه می کنند که: «ثم تفقد من أمورهم ولا یتماقمن فی نفسک شیءٌ قویتهم به ولا تحقرن لطفاً تعاهدتهم به و إن قل؛ فإن عطفک علیهم یعطف قلوبهم علیک، فافسح فی آمالهم و واصل فی حسن الثناء علیهم و تعدید ما ابلی ذؤو البلاء منهم و کثره الذکر لحسن أفعالهم تهز اشجاع و تحرض الناکل إنشاءالله»؛ پس بر کارهای آنان رسیدگی و سرکشی کن و از آنان دلجویی کن و هیچگاه خدمات تو به آنان در نظرت بزرگ جلوه نکند و کارهای آنان در نظرت کوچک جلوه نکند و اگرچه کم باشد؛ زیرا محبت به آنها باعث می شود که اهل خیر شوند و به تو خوشبین گردند. آرزوهای آنان را برآورده کن و آنها را به خوبی یاد کن و تلاش و همت اشخاصی که مورد امتحان قرار گرفته اند و سختی هایی را متحمل شده اند، یادآوری نما؛ زیرا که یادآوری کارهای نیک نیکوکاران، انسان دلیر را تحریک و افراد بی تحرک را به کوشش وامی دارد انشاءالله. اگر این منشور توسط حاکمان رعایت گردد امنیت اجتماعی به طور کامل برقرار می گردد. امنیت شغلی مسئله دیگری است که از اهمیت خاصی برخوردار است. در این مورد نیز مولای متقیان چنان اهمیتی به آن داده اند که در عزل و نصب های خود تلاش می کردند به گونه ای رفتار کنند که کارگزاران و کارکنانشان احساس عدم امنیت نکنند؛ و در این جهت آنان را در عزل و نصب ها توجیه می کردند و تا حد ممکن آنان را در جریان امور قرار می دادند؛ چنان که وقتی مالک اشتر را به فرماندهی دو تن از سران سپاهش منصوب کرد در نامه ای به آن دو این گونه نوشت: «و قد أمرت علیکما و علی من فی خیرٍ کما مالک بن الحارب الأشتر فاسمعاله و أطیعا و أجلاه درعاً و محناً؛ فإنه ممن لا یخاف وهنه ولا سقطته ولا بطؤه عما إلا سراع إلیه أحزم ولا إسراعه إلی ما البطء عنه أصل»؛ (نهج البلاغه، نامه13): من مالک اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهیانی که در فرمان شماست، امیر کردم. گفته او را بشنوید و از وی فرمان برید. او را چون زره و سپر، نگهبان خود کنید که مالک را نه سستی است و نه لغزش و نه کُندی کُند آنجا که شتاب یابد و نه شتاب گیرد آنجا که کُندی یابد». «مشاهده می شود که امیر مؤمنان (علیه السلام) تا چه اندازه حرمت و شأن و اعتبار کارگزاران و کارکنان حکومت خود را ملاحظه می کند و فضایی امن برای نیکان و صالحان و خدمتگزاران فراهم می نماید تا بتوانند در هرحال و شرایط خدمتگزاری کنند»؛ (دلشاد تهرانی، 1379، ص163).

نتیجه گیری

از مطالبی که در این قسمت بیان شد روشن میگردد که حاکمی شایسته است که چند وظیفه را به خوبی انجام دهد: اول: وظایفی که نسبت به خداوند دارد و آنها: 1-رعایت تقوای الهی؛ 2-یاری کردن دین الهی؛ 3-یاری خواستن از خداوند هستند. دوم: وظایفی است که باید در قبال خودش انجام دهد تا در امر حکومت شایستگی داشته باشد او باید رو به سوی انجام اعمال صالح برود و با هوای نفس خود مقابله کند و مسئولیت پذیر باشد و نیز وی موظف است که از غرور و تکبر بپرهیزد و حق گرا باشد. حاکم اسلامی وظایفی نیز نسبت به مردم دارد که به سه دسته: 1-وظایف فرهنگی؛ 2-وظایف سیاسی و اقتصادی؛ 3-وظایف امنیتی تقسیم می گردند. و وظایف سیاسی و اقتصادی هرچند دو مقوله جدای از هم اند؛ اما متمم و مکمل یکدیگرند و به شکلی عمیق در امر حکومت به هم وابسته اند.

ویژگیهای حاکمان از منظر نهج البلاغه

در این قسمت اصولی ترین ویژگیهایی را که یک حاکم شایسته از نظر نهج البلاغه باید دارا باشد مورد بررسی قرار می گیرد.

1-اصل امانتداری: یکی از مهمترین ویژگی هایی که حاکم شایسته آن را داراست امانتداری است که در پرتو این تفکر که همه چیز را امانت هایی از نزد خداوند بداند عدالت اجتماعی نیز برقرار می گردد. امام علی (علیه السلام) از کارگزاران خود می خواست که کار و مسئولیت را امانت بدانند و در مناسبات و روابط خود امانتداری کنند. چنانچه خطاب به اشعث بن قیس نوشت: «إن عملک لیس لک بطعمهٍ و لکنه فی عنقک أمانهٌ»؛ (نهج البلاغه، نامه5): همانا کاری که برعهده توست طعمه ای برایت نیست، بلکه امانتی است بر گردنت. آری براساس اصل امانتداری و عدم خیانت در امانت است که امام (علیه السلام) زمانی که به خلافت رسید، بذل و بخشش های عثمان را باز ستاند و آن را در بین مردم تقسیم نمود و در این مورد فرمود: «والله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الإماء کرددته»؛ (همان، خطبه15): به خدا قسم اگر ببینم که مهر زنان باشد یا با آن بهای کنیزی پرداخته شده باشد آن را بازمی گردانم. به راستی که اگر تفکر، تفکر امانت بودن حکومت باشد عدالت اجتماعی به بهترین شکل خود برقرار می گردد.

2-اصل خدمتگزاری: «فلسفه وجودی نظام اداری، خدمتگزاری به مردمان است و همه کارگزاران و کارکنان در تمام مراتب، خادمان مردم اند. این امر به عنوان یک اصل در نظام اداری مطرح است و مادام که چنین احساسی وجود داشته باشد، کارگزاران و کارکنان نظام اداری با مردم رفتار مالکانه و فرمانروایانه نخواهند داشت؛ بلکه جایگاه و موقعیت خود را نعمتی می دانند که وسیله خدمت به مردمان است»؛ (دلشاد تهرانی، ص183). امام علی (علیه السلام) در خطبه شقشقیه یکی از اهداف حکومتش را خدمت به محرومان و مظلومان معرفی می کند و می فرماید: «أما و الذی فلق الحبه و برأ النسمه لولا الحضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی لظه ظالم ولا سغب المظلوم لالقیت حبلها علی غاربها»؛ (نهج البلاغه، خطبه3): آگاه باشید سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گرداگرد من را گرفته و به پایم قیام کرده اند و از این جهت حجت تمام شده است و اگر نبود عهد و مسئولیتی که خداوند از دانشمندان هر جامعه گرفته که در برابر شکم خوارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می کردم. بنا بر سیره امام علی (علیه السلام) کسی که در جامعه اسلامی مسئولیتی را برعهده می گیرد باید به آن مسئولیت به چشم فرصتی برای خدمت به مردم و بندگان خدا بنگرد و به عنوان ریاست و مقامی برتر از سایرین.

3-اصل مسئولیت پذیری: مسئولیت پذیری در اخلاق حکومت داری، یک اصل مبنایی است که خروج از آن به معنای خروج از مسیر صحیح است. امام علی (علیه السلام) به کارگزاران خویش می فرمایند: «أتقوا الله فی عباده و بلاده فإنکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهائم»؛ (همان، خطبه167): از خدا بترسید در حق بندگانش و شهرهایش؛ زیرا شما مسئولید حتی در برابر سرزمین ها و چارپایانش. در این قسمت امام به خوبی وظیفه و مسئول بودن سرپرستان جامعه را به آنان گوشزد می کند و حتی از لفظ مسئول استفاده می کند؛ یعنی اینکه شما از آنچه که انجام می دهید مورد سوال واقع می شوید، پس از خدا بترسید؛ زیرا که این گونه نیست که حال که به قدرت رسیدید دیگر در این قدرت یافتن شما حسابی نباشد؛ بلکه شما از این مسندتان نیز مورد سوال واقع می شود؛ پس یکی از مهمترین ویژگیهای شایسته ای که حاکمان باید داشته باشند حس مسئولیت پذیری است و زمانی که کاری را برعهده گرفته اید باید مسئولیت انجام صحیح آن را نیز بپذیرید.

4-اصل انضباط کاری: یک حاکم باید بداند که زمانی کارهایش سامان می پذیرد که منظم باشد و در این صورت است که جامعه رو به پیشرفت و رشد می گذارد. حاکم باید برای هر روزش برنامه ریزی داشته باشد و طبق آن برنامه عمل کند. امام علی (علیه السلام) به مالک می فرماید: «وأمض لکل یومٍ عمله فإن لکل یومٍ ما فیه»؛ (همان، نامه53): کار هر روز را در همان روز انجام بده؛ زیرا هر روز کاری مخصوص به خود دارد. در شرح این فراز آمده است: «در هر روز كار آنروز را بجا آور زيرا براى هر روز كارى است مخصوص آن پس اگر غفلت نموده كار امروز را به فردا و فردا را به پس فردا افكنى كارها بسيار گشته از عهده آن بر نمى‏آيى و مردم سرگردان و از كار باز مى‏مانند و در نتيجه مملكت ضائع و تباه مى‏گردد»(فیض الاسلام اصفهانی،1379،ج5،ص1023). از این توصیه امام (علیه السلام) که توصیه بسیار ظریفی است به نیکی استفاده می شود که نظم در کارها از درجه اهمیتی برخوردار است که امام به این صورت در جزئیات ورود پیدا کرده اند و فرموده اند که کار هر روزی را در همان روز انجام بده.

5-اصل پیگیری : امام علی (علیه السلام) از کارگزارانش می خواهد که نسبت به امور مردم پیگیرانه رفتار کنند و می فرماید: «ولا تحسموا أحداً عن حاجته ولا تحسبوه عن طلبته»؛ (نهج البلاغه، نامه51): کسی را از درخواستش به خشم نیاورید و حاجت کسی را روا ناکرده مگذارید و کسی را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید. این سفارش امام به کارگزارانش در حقیقت توصیه ای به صبر و بردباری و پیگیر بودن در برابر حوائج مردم است فردی که مسئولیتی را پذیرفت باید زحمت پیگیری مطالبات جامعه را نیز به خود راه دهد و نباید از بار مسئولیت شانه خالی کرده بر سر ارباب رجوع داد و فریاد بزند؛ بلکه طبق فرمایش مولای متقیان باید به سخنان افراد تحت حکومتش گوش فرا داده و اگر خواسته مشروعی داشتند در رفع نیاز آن ها بکوشد؛ البته باید دقت داشت که در اینفرمایش امام آمده است که اگر فرد خواسته مطلوبی داشت و منظور پیگیری در برابر هر نوع خواستهای نیست.

6-اصل مهرورزی: اصل مهرورزی و برخورد با عطوفت با مردم یک اساس اصلی در حکومت داری است چنان چه خداوند خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: «فبما رحمهٍ من الله کنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لا تقظوا من حولک»؛ (آل عمران/159): به موجب لطف و رحمت الهی بر ایشان نرم دل شدی و اگر تندخوی سنگدل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند. در همین راستا امام متقیان در سفارشی به مالک اشتر می فرمایند: «و أشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم»؛ (نهج البلاغه، نامه53): قلب خود را لبریز ساز از رحمت بر مردمان و دوستی ورزیدن با آنان و مهربانی کردن به همگان.

7-اصل بردباری: امام علی (علیه السلام) در دستورهای خود به حاکمان، آنان را به بردباری فرا خوانده است و می فرماید: «واصبروا لحوائجهم»؛ (نهج البلاغه، نامه51): در برآوردن نیازهای مردم شکیبایی ورزید. امام علی (علیه السلام) ثمره بردباری و صبر را خوش عاقبتی میداند و در نامه 69 به حارث همدانی چنین میفرماید: «خشم را فرو خور، به هنگام توانايى گذشت كن، و به وقت غضب بردبار باش، و زمان حكومت و قدرت چشم پوشى داشته باش تا عاقبت خوشى برايت باشد.»

8-اصل عدالت محوری و انصاف: در روابط انسانی زمانی که عدالت و انصاف وجود داشته باشد، پیوندهای انسانی محکم می گردد و اعتماد افراد به یکدیگر و به ویژه به حاکمان بیشتر می شود و در مقابل اگر مردم از حاکمی ظلم و ناعدالتی ببینند اعتمادشان از او سلب می گردد. امام (علیه السلام) به مسئولین جمع آوری خراج فرمودند: «فأنصفوا الناس من أنفسکم»؛ (نهج البلاغه، نامه51): پس از جانب خود با مردمان انصاف روا دارید.

9-شجاعت در عمل: یکی از عوامل ثبات و دوام هر حکومتی اقتدار حاکم در آن نظام حکومتی است. حاکم شایسته در نگاه مولا علی (علیه السلام) کسی است که در هر زمینه ای اقتدار داشته باشد و با شجاعت تصمیم بگیرد و با صلابت آن تعمیم را اجرا نماید. چنانچه در سخنان خود در مورد عزل و نصب ها در حکومتشان همین مطلب را تائید می کنند و معیار واگذاری سمت ها به افراد را براساس شایستگی افراد می دانند و می فرمایند: «حتی یعود أسفلکم أعلاکم و أعلاکم أسفلکم»؛ (نهج البلاغه، خطبه16): تا اینکه پست ترین شما به بالاترین مقام و بالاترین شما به پست ترین مقام می رسد. این مطلب بالاترین حد شجاعت و دلیری را می رساند که بدون توجه به پیشینه و سابقه افراد براساس شایستگی افراد آنان را به پست و مقامی می رساند. ایشان در خطبه 22 نهج البلاغه از شجاعت خویش این گونه می سراید که: «فإن أبوا أعطیتم حد السیف و کفی به شافعاً من الباطل و ناصراً للحق»؛ اگر طغیان کنند تیزی شمشیر را به آنها می چشانم؛ زیرا شمشیر برای نابودی باطل و یاری حق کافی است. ایشان در ادامه می فرمایند: «لقد کنت ما أهدد بالحرب ولا أرهب بالضرب»؛ تاکنون کسی مرا در جنگ از شمشیر نترسانیده است.

ویژگیهای ناشایست حاکمان: در شمارش صفات ناپسند حاکمان به سراغ خطبه 207 نهج البلاغه رفته و تنها براساس این خطبه صفات ناپسند بیان شده در این خطبه مورد بررسی قرار می گیرد:

1-فخرفروشی: امام علی (علیه السلام) در این خطبه می فرمایند: «إن من أَسْخَفِ حالات الولاه عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ يُظَنَّ بِهِمْ حب الفخر»؛ از بدترین حالات حاکمان نزد مرد شايسته اين است كه به آنان گمان عشق به خود ستايى برده شود.

2-خودبزرگ بینی: این خطبه در مورد این صفت ناپسند حاکمان می فرماید: «و یوضع أمرهم علی الکبر؛ و کارهایشان را به حساب کبر و خودخواهی بگذارند».

3-لذت بردن از ثناگویی: امام علی (علیه السلام) در این خطبه پس از آنکه تنفر خود از اینکه ثنایش را بگویند بیان می کند؛ می فرماید: «فلا تتنوا علی بجمیل ثناءٍ؛ پس مرا به نیکی ستایش نکنید.»

4-گریز از حق و عدالت: امام در این رابطه می فرمایند: «ولا تظنوا بی إستثقالاً فی حقٍ میل لی؛ فإنه من استثقل الحق أن یقال له أو العدل أن یعرض علیه کان العمل بها أثقل علیه؛ گمان نکنید که من از شنیدن حرف حق ناراحت می شوم. نمی خواهم مرا بزرگ بشمارید اگر کسی شنیدن کلام حق برایش سنگین باشد اجرای عدالت برایش سنگین تر خواهد بود.» این بود ویژگیهای ناشایست و نکوهیده ای که در خطبه 207 نهج البلاغه به آنها اشاره شده بود.

نتیجه گیری: نهج البلاغه برای حاکم شایسته ویژگی هایی را برمی شمارد که در یک نگاه کلی آنها را به دو دسته شایسته و ناشایست تقسیم می کند و اصولی ترین ویژگی هایی را که حاکم را به سعادت و حکومت را به اهدافش می رساند را در قسمت ویژگی های شایسته و مهم ترین اموری را که حاکم را به شقاوت و حکومت را از اهدافش دور می کند در قسمت ویژگیهای ناشایست بیان می کند. به راستی که عمل کردن حاکمان به ویژگی های شایسته و متلبس شدن به این ویژگیها و دور شدن از ویژگی های ناشایست حکومت را به بالاترین درجه ترقی و پیشرفت می رساند. حاکمان جامعه در صورتی که رهپوی دین باشند و آنچه را که دین و الگوهای دینی از آنان می خواهند انجام دهند به طور قطع و یقین آن جامعه آرمانی تشکیل می شد.

بحث و نتیجه گیری

بحث: مهمترین وظایف حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه کدامند؟ از نظر مولا علی «علیه السلام» حاکمی شایسته اداره امور مسلمین است که وظایفی را نسبت به خداوند انجام دهد که برخی از آن وظایف عبارتند از : 1- رعایت تقوای الهی؛ 2- یاری نمودن دین الهی؛ 3- استمداد خواستن از خداوند. فردی که سرپرستی یک جامعه اسلامی را به عهده میگیرد؛ هر چند یک جامعه کوچک و یا حتی اگر یک مسئولیت کوتاه در جامعه اسلامی به عهده داشته باشد، لازم است که به این امور در برابر خداوند پایبند باشد. این کتاب شریف وظایفی را برای حاکم نسبت به خود او برمیشمارد که بعضی از آنها: 1- تلاش برای انجام اعمال صالح؛ 2- مخالفت با هوای نفس؛ 3- مسئولیتپذیری؛ 4- پرهیز از غرور و تکبر و 5- حقگرا بودن است. این وظایف برخی از مهمترین اموری است که سرپرست جامعه باید نسبت به خود، آنها را رعایت نماید. نهج البلاغه دسته سومی از وظایف را نیز برای برای حاکم بیان میدارد که بیشتر شامل افرادی میشود که سرپرستی همه امور مسلمین را یا در منطقهای خاص و یا در کل بلاد اسلامی به عهده دارند و البته که برخی از آنها شامل سرپرستی و مدیریتهای خرد اجتماعی نیز میگردد و آن وظایف حاکم نسبت به مردم است که در سه دسته کلی: 1- وظایف فرهنگی؛ 2- وظایف سیاسی و اقتصادی؛ و 3- وظایف امنیتی مورد بررسی واقع شدهاند که هریک از این دستهها نیز تقسیماتی مربوط به خود دارند. ویژگیهای شایسته و ناشایست حاکمان از نظر نهج البلاغه کدامند؟ کتاب شریف نهج البلاغه ویژگیهایی را برای حاکمان شایسته بیان میدارد که برخی از اصولیترین آنها از این قرارند: 1- اصل امانتداری؛ 2- اصل خدمتگذاری؛ 3- اصل مسئولیت پذیری؛ 4- اصل انضباط کاری؛ 5- اصل پیگیری؛ 6- اصل مهرورزی؛ 7- اصل بردباری؛ 8- اصل عدالت؛ 9- اصل شجاعت در عمل. این ویژگیها مهمترین اموری هستند که حاکمان باید نسبت به رعایت آن مراقبت داشته باشند. در پیگیری صفات ناپسند علاوه بر اینکه رعایت نکردن همان صفات مذکور در بالا خود صفتی ناپسند و ناشایست برای حاکم دینی است؛ براساس خطبه 207 نهج البلاغه به 4 خصلت ناپسند حاکمان پی برده خواهد ش.: 1- فخرفروشی؛ 2- خودبزرگ بینی؛ 3- لذت بردن از ثناگویی؛ 4- گریز از حق و عدالت. نتیجه گیری براساس آنچه که در این تحقیق بیان شده است این نتیجه حاصل میگردد که سرپرستی امور مسلمین کاری سهل و آسان نیست؛ بلکه امری مشکل است که نیاز به خودسازی و استمداد الهی دارد و فرد قبل از آنکه اقدام به در دست گرفتن سرپرستی امور جامعه بنماید، باید نسبت به وظایفی که به عهده او میآید، آگاهی یابد و سپس با علم و آگاهی کافی پای در این میدان بگذارد و اگر همه کسانی که اقدام به انجام مسئولیتی در نظام اسلامی میکنند قبل از پذیرش مسئولیت این وظایف را به خود گوشزد نمایند، بسیاری از مشکلات پیش نخواهد آمد. پیشنهادها: به محققین محترم پیشنهاد میگردد که به طور دقیقتر وارد این وظایف شده و مثالهایی از حکومت خود مولا علی (علیه السلام) برای این وظایف بیان دارند و نیز عواقب عمل نشدن به این وظایف را بیان کنند. براساس آنچه که از این تحقیق حاصل شد پیشنهاد میشود که از وصایای امام علی (علیه السلام) منشوری تهیه شود و در اختیار سازمانها و نهادها و به طور کلی هر فردی که پذیرای مسئولیتی میشود قرار گیرد تا اینکه آن الگوی کامل مدیریت و حکومت داری، مقتدای تمامی مسئولین نظام اسلامی ما گردد و نظامی پویا و کارآمد بهتر از گذشته تجربه گردد و حتی میتوان براساس این منشور به مدیران جامعه امتیاز داد و یا در صورت عمل نکردن به آن از ایشان کسر امتیاز نمود. فهرست منابع و مآخذ: قرآن کریم نهج البلاغه انصاریان، حسین، ترجمه نهج البلاغه، انتشارات پیام آزادی، تهران؛ چاپ دوم، 1386. خاتمی، سیداحمد؛ سیره سیاسی امام علی (علیه السلام)؛ نشر مطهر؛ تهران، چاپ: اول، سال: 1385. دشتی، محمد؛ فرهنگ معارف نهج البلاغه، جلد:2؛ نشر موسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین؛ تهران، چاپ: اول، سال: 1376 . دلشاد تهرانی، مصطفی؛ ارباب امانت؛ انتشارات دریا؛ تهران، چاپ: دوم، سال: 1379 . دین پرور، سید جمال الدین؛ در محضر خورشید؛ نشر هاجر؛ قم، چاپ: سوم، سال: 1386 . راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ نشر دارالعلم الشّامیّه، سال: 1412هـ.ق. رهبر، محمدتقی، سیاست و مدیریت از دیدگاه امام علی (علیه السلام)؛ چاپ و نشر بین الملل؛ تهران، چاپ: اول، سال: 1379 . فیض الاسلام اصفهانی، علی نقی؛ ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلام؛ چاپ و نشر تالیفات فیض الاسلام، تهران؛ چاپ پنجم، 1379. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات قرآن الکریم؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال: 1360 . مطهری، مرتضی؛ سیری در نهج البلاغه؛ انتشارات صدرا؛ تهران، چاپ: دوم، سال: 1354 . مطهری، مرتضی؛ مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، جلد1؛ انتشارات صدرا؛ تهران، چاپ: یازدهم، سال: 1371 . مهیار، رضا؛ فرهنگ ابجدی عربی – فارسی؛ قرن پانزدهم. نصرتی، علی اصغر؛ نظام سیاسی اسلام؛ نشر هاجر؛ قم، چاپ: چهارم، سال: 1385 .


موضوعات: مقاله
   یکشنبه 27 تیر 1395


فرم در حال بارگذاری ...