« دلم هوای باب الجواد دارد | نوستالژی دهه فجر دهه شصتی ها » |
دستی به موهای دخترش کشید، شانه ای خواست و آرام آرام بر موهای او کشید، دندانه های شانه به نرمی در بین موهای دختر جای خودشان را باز می کردند.
بیا دخترم این هم پیراهن کهنه بابابزرگ، گاهی فقط یک پیراهن کهنه به کارت می آید، شاید به خاطر کهنگی اش و شاید هم بعضی چیزها را به یاد فراموشکاران بیاورد.
نگاه دختر که به گونه مادر افتاد، دعا کرد که هیچ وقت دیگر صورت سیلی خورده نبیند.
لبیک یا زهرا
نوشته شده توسط: رهرو
فرم در حال بارگذاری ...